چرا برخی احکام اجراء نمیشود؟
یکی از سؤالاتی که همواره مطرح میشود این است، که مگر دین کامل نیست؟ مگر ولایت فقیه قدرت مطلقه ندارد؟ پس چرا در جامعه احکام اسلام درست اجراء نمیشود؟ چرا بانکها بر اساس سود میچرخد؟ چرا وضع حجاب و عفاف نامناسب است؟ و.. اگر حکومت فقهی اداره شود مسائل جامعه حل میگردد.
پاسخ:
1)اداره فقهی نظام شروطی دارد، همانگونه که اجرای احکام توسط فرد شروطی دارد، از جمله علم، قدرت، بلوغ.
2)شکی نیست که مدیریت فردی نیست، بلکه جمعی و بالاتر سازمانی است، مجموع نیروهای متخصص در اداره نظام حضور و مشارکت دارند، البته در نظام ما بنابه اعتقاداتمان یک نفر مدیریت کلان اجتماعی را عهده دار است و بیشترین حضور و تأثیر را در مدیریت رشد و تعالی اجتماعی را داراست، رهبری محور مدیریت کلان جامعه میباشند، نه اینکه همه کارها را به تنهای و با نظر صرف شخصی انجام دهند، رهبری بازوان متعدد دارند، اما در نهایت با مشورت آنچه بین خود و خدا حجت بدانند را با شجاعت اعلان میفرمایند، بنابر این جمع و جامعه بر محور تولی به اراده یک مرد الهی به نام ولیفقیه، شکل کرفته و تکامل و تعالی پیدا مینماید. حرکت در نظام حرکت جمعی و مجموعهای و سازمان یافته و براساس توزیع مسئولیتها و اختیارات اجتماعی است و هر فردی نسبت به اعمال خود مسئول است و باید پاسخگو باشد.
3)انجام تکلیف مشروط به علم و اطلاع و تخصص لازم است. در حال حاضر اکثر نیروهای که در اداره نظام مشارکت دارند، اطلاعات تخصصی خود را مستقیم یا غیرمستقیم از غرب گرفته اند، همانند جامعه شناسی، روانشناسی، اقتصاد، الگوسازی و، برنامه ریزی، سازماندهی، ابزارهای تشویق و توبیخ در اداره نیروی انسانی. البته واضع است افرادی اطلاعات مذهبی فردی دارند و در حد خود تا آنجا که ممکن است در تصمیمگیریهای کلان دخالت میدهند، که آن نیز لازم است اما کافی نیست.
در اصلاح حوزویان کار کارشناسی، موضوع شناسی است(البته این برداشت قابل تأمل است، چون در اداره تفکیک موضوع شناسی و صدور حکم به در امر اداره به راحتی ممکن نیست، زیرا کارشناسانی که نیاز سنجی و آسیبشناسی موضوعات اجتماعی را انجام میدهند، خود راه حل میدهند، راه حلهای کارشناسی، سنخی از حکم است.) بنابر این علم و تخصص آنهم علوم برگرفته از مبانی و غایات دینی (که شرط اجرای احکام در جامعه و به عبارت دقیقتر شرط برنامه ریزی، سازماندهی و اجرا میباشد) نیست. بااین وصف از جامعه تخصصیای که فاقد علوم اداره دینی باشد، نمیتوان انتظار جریان همه احکام دین را داشت،چون داشتن قدرت به تنهای کافی نیست، قدرت مشروط به علم است، این خلاء بوده که باعث شده مقام معظم رهبری با زبانهای گوناگون درخواست تولید علوم اداره را از حوزه و دانشگاه بنمایند(1). عناوین چون تولید علوم انسانی اسلامی، تولید الگوی اسلامی ایرانی ، اسلامی شدن دانشگاه، اصلاح و تکامل حوزه برای پاسخگو بودن به نیازهای جاری و حکومتی، تولید فقه سیاسی و نظام سازی و.... بنابراین خلاء علوم دینی اداره و مدیریت دینی منشاء جریان نیافتن برخی احکام است.
4)برخی اشکال مینمایند که مگر قدرت ولیفقیه مطلق نیست، پس چرا از اختیاراتش استفاده نمینماید و احکام را اجرا نمیکند، پاسخ این است که اولا: اداره نظام جمعی است نه فردی و اختیارات توزیع شده و همه مسئولاند، ثانیا استفاده از زور در اجرای احکام در صورتی که بلوغ و ظرفیت لازم در جامعه به وجود نیامده باشد معلوم نیست جایز باشد، اصلا همین نکته یعنی استفاده از قدرت این که در چه ظرفی جایز است امری است که نیاز به استنباط دارد مثل تمامی فروع فقهی، اگر واقعلا جامعه بلوغ لازم را در همه سطوح پیدا کرده باشد، خود برای جریان احکام مشارکت مؤثر مینماید و نیاز به اعمال زور برای اکثریت نیست، بله به میزانی که مشارکت مردم افزایش مییابد میشود با اقلیت مزاحم اگر ارشادات اثر نیخشید، برخورد کرد و مثلا از پستهای کلیدی کنار گذاشت. استفاده از زور برای اجرای همه احکام در کوتاه مدت ممکن است جواب بدهد اما باعث پرورش همه جانبه و در تمامی ابعاد مردم نمیشود، و به لحاظ دینی نیز حجتی بر آن نداریم، رسالت اولیه ما ابلاغ و تبیین ابعاد مختلف دین است، آنگاه به میزان تولی، تربیت، اقبال، پذیرش که در مشارکت در سطوح گوناگون تجلی مییابد، قدرت اجتماعی مؤثر پیدا میشود و امکان جریان بیشتر احکام فراهم میشود. باید زور و قدرت خود امت پشتوانه اجرای احکام باشد، اگر دقت کنید مردم در امر اقتدار ملی و مقابله با استکبار بسیار جدی و حساس و حاضر به هر گونه فداکاری میباشند، نظام اسلامی هم با توجه به این پشتوانه مردمی(قدرت جامعه) با اقتدار در مقابل استکبار ایستاده است، نظام تمایلات اقتدارگرایانه مردم را در سطوح مختلف مدیریت و مرتب قدرت نظام را بالا میبرد، مثلا این تمایلات را به سمت استقلال و رشد علمی ، اقتصادی، فرهنگی، هدایت مینماید. اساس مدیریت نیز همین مدیریت تمایلات عمومی و گسترش بیشتر اقتدار نظام اسلامی است. بنابراین در این سطح مردم حاضر به مشارکت میباشند، اما همین مردم در برخی سطوح دیگر همکاری و مشارکت مورد انتظار را انجام نمیدهند، مثلا بسیاری از متدیّنین انتظار دارند همانگونه که نسبت به دشمن حساسیت بالا دارند، همه مردم، نسبت به مسئله حجاب اهمیت زیادی بدهند، اما این گونه نیست(اینکه دلایلش چیست اجمالا قبلا اشاره نمودم و آن تنوعگرائی است که الگوی زندگی روز راه انداخته است) اما همین مقدار موجود در مسئله حجاب و عفاف بر خلاف برخی تحلیلهای غلط، ناشی از قدرت دینی خود مردم است، که حکومت را مجبور به دفاع از حریم آن نموده است، گرچه ما راضی به این حد نیستیم، ولی همین اندازه که در دنیا فاسد امروز -که بی حیایی عادی میباشد- بیحجابی و بد حجابی مذموم است، قدرت اجتماعی مردم به دنبال آن است، البته دشمنان تلاشهای زیادی برای نفوذ در این میدان مینمایند.
لذا شبکه علوم پشتوانه و شرط جریان تمامی احکام است، هرچقدر بتوانیم از پایگاه دینی این شبکه را فتح نماییم، قدرت و اقتدار ما در جریان احکام بالا میرود، در لایه رهبری، دینی و سیاسی جامعه بخشهای از علوم(مثل علوم سیاسی) توسط امام راحل و رهبری انقلاب اسلامی فتح شده است، و از همان زاویه جامعه را مدیریت مینمایند، تئوری ولایتفقیه پایه و اساس علوم سیاسی دینی است که توسط امام راحل ارائه و تبیین شد و توسط مقام معظم رهبری تفصیل و تکامل یافت، مردم نیز این تئوری را به نسبتی پذیرفته و انرژی خود را به مشارکت گذاشتن و از اقتدار رهبری دفاع نمودند، این پشوانه قدرت مردمی باعث شد، بتوان با مدیریت کلان، جریانها، گروها و اشخاص مخالف نظام را به تدریج با افشا نمودن چهره آنها منزوی نمود. مردم در طی این 33 سال با قدرت از اقتدار رهبری نظام دفاع کردند، گرچه در برخی موارد به لحاظ مصداق دچار خطا شده، اما در روند تکاملی حرکت خود اشتباهات را تصحیح نمودند. این سیر تمام نشده مردم با هدایت رهبری مرتبا وارد لایهها و سطوح جدیدی از دین داری میشوند. دقت نمایید اینکه میگویم با هدایت رهبری به معنای حذف دیگران نیست، به عکس هر چقدر مشارکت خواص بیشتر باشد، سرعت حرکت مردم نیز بیشتر میشود. اصلا اگر خواص سرعت بیشتری در تولید و تبیین لایههای مختلف علوم مدیریت دینی داشته باشند، مشارکت، حضور و خدمتگزاری آنها در مدیریت رشد و تعالی جامعه بالاتر میرود. منتهی این خلاء باید روشن شود. علم مدیریت دینی جامعه غیر از علم فقه و اجرای آن است، بر فرض که علم فقه موجود را کافی بدانیم ولی جریان آن نیازمند، سیاست، گزاری، برنامه ریزی، سازماندهی، شناخت، وضع موجود، ارائه وضع مطلوب و مراحل گذار، آمار گیری، شناخت نقاط قوت و ضعف و... می باشد. علم مدیریت دینی غیر از علم فقه است، که لایههای از آن توسط امام راحل و رهبری تولید شده است، اما تدوین، باب بندی، تطبیق و... نشده است، که این مهم نیز رسالت حوزه و دانشگاه است. اصولا این نگاه که همه مراحل یک امر مثل، تولید، تدوین، تبلیغ، آموزش به لایههای کارشناسی و پدید آوردن رده جدیدی از نیروی انسانی، مستند نمودن به منابع و... نگاه جامعی نیست، بایست در لایه های مختلف مشارکت صورت پذیرد تا سرعت افزایش یابد، ممکن نیست یک فرد به تنهای همه امور از ریزتا درشت را انجام دهد. امر اداره که واضح است، مدیریت با هزاران موضوع سرو کار دارد، رهبری بخش مدیریت و هدایت کلان تکامل موضوعات اجتماعی را بعهده دارد، دولت، حوزه، دانشگاه و بایست سائر امور مربوط به مدیریت را متکفل گردند، طبیعتا به هر میزان حوزه و دانشگاه و نظام اجرائی در تولید، توزیع و مصرف؛ قدرت، علوم و ثروت مشارکت نمایند، به همان میزان امکان جریان احکام بالا میرود، میزان مشارکت مردم و اصناف در امر اداره و مدیریت بیانگر میزان ظرفیت اجتماعی برای پذیرش جریان احکام میباشد. با این نگاه لایههای مختلف مثل مجلس، وزیران و باید کارشناس دینی باشند، منتهی کارشناسی دینی نه به معنای اینکه به لحاظ شخصی متدین باشد، بلکه نفس علمش بایست با روش خاص دینی گردد، در واقع متدولوژی و منطق تولید علوم باید دینی گردد. دقت نماید مشکل ما در علوم اداره در سطح مادون رهبری است. مادون رهبری باید تلاش نمایید جهتگیریهای و موضوعات کلان را تبدیل به برنامه و الگوی و ... نماید تا بسترهای جریان احکام بیشتر فراهم گردد.
5)امکان دستوری بر احکام با استفاده از قدرت و قوه قهریه وجود دارد، اما این روش، نه روش دینی نمیباشد، چرا که هدف از اجرای احکام رشد، پرورش و تکامل عبودیت است و نه در درازمدت موفق است، چرا که با تغییر حاکم مردم به روش سابق خود برمیگردند. البته این سخن به معنای عدم استفاد قدرت در همه شرایط با هر ظرفیتی نیست، طبیعتا با بالا رفتن ظرفیت پذیرش اجتماعی احکام، اقلیتی که مقاومت میکنند، منزوی میگردند.
6)پایه و اساس مدیریت دینی رشد و پرورش انسانی است، احکام نیز برای تزکیه انسانهاست. براین اساس در مدیریت نیروی انسانی ظرفیت اجتماعی ملاحظه شده و انعطاف لازم صورت میگیرد، مثل قبول قطعنامه 598 توسط امام راحل و قبول تعلیق 2ساله تحقیقات هستهای به خاطر ضعف مسؤلان وقت، این انعطاف برای رشد و بلوغ لازم اجتماعی است. در جریان همه احکام نیز ظرفیت اجتماعی و میزان پذیرش مردمی لحاظ میشود، ملاک اصلی میزان پذیرش هم سطح مشارکت و تحمل مردم و مسؤلین است، رهبری با انعطافهای هوشمندانه باعث بلوغ اجتماعی میشود، در واقع رهبری با انعطاف به جامعه فرصت فکر کردن و پذیرش سخنان(رهبری) به حق خود را میدهد. استدلالهای رهبری ولو با تأخیر مورد پذیرش واقع شده و سطح جدیدی از دین داری و عقلانیت ایجاد میگردد. عقول جمعی بر محور ولیاجتماعی رشد مینماید. ظرفیت تولی و اعتماد اجتماعی به ولیفقیه عادل بالا میرود. گاهی ظرفیت پذیرش آرمانهای در بین مسؤلین و مردم به سادگی به وجود نمیآید، رهبری با تغییر موضع، نوع وسطح رهبری را عوض مینماید مثل قطعنامه ولی به هر حال هدایت مردم را رها نمیکند، با اقتدار مسیرهای دیگری از رشد و تکامل دینی را بر روی مردم باز میکنند تا بلوغ لازم برای اهداف بالاتر فراهم گردد. کم نیستند حتی در خواص که ریشه و اساس مشکلات نظام اسلامی را در جریان اجرایی نمودن تمامی احکام اسلامی را متوجه نیستند و گمان میکنند، مشکل صرفا در افراد است، در حالی اشاره نمودیم که یکی از اساسیترین خلاءها مهیا نبودن شبکه علوم اداره در مادون رهبری است، با این حال رهبری با تحمل بسیاری از فشارها به دنبال بلوغ خواص و ایجاد ظرفیتهای جدید میباشند، باشد تا ما هم بتوانیم، با تبیین خلاءها بستری برای فکر نمودن دیگران فراهم نماییم(انشاءلله).
(1)وقتی از علم صحبت میشود، ممکن است در درجه اول مربوط به این مسائل صنعتی و فنی به نظر بیاید... اما من به طور کلی و مطلق این را عرض میکنم، علوم انسانی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، علوم اقتصادی و مسائل گوناگونی که برای اداره یک حامعه و یک کشور به صورت علمی لازم است، به نوع آوری و نو اندیشی یعنی اجتهاد- احتیاج دارد. رهبر معظم انقلاب در دیدار با اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، 9/12/1379. به نقل از کتاب نهضت نرم افزاری از نگاه مقام معظم رهبری- انتشار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
1390/11/19
کلمات کلیدی :
» نظر